روانشناسی انسان گرایانه
انسان گرایی و اومانیسم اصطلاحاتی در روانشناسی هستند که به رویکردی مربوط می شوند که کل فرد و منحصر به فرد بودن هر فرد را مطالعه می کند. اساساً این اصطلاحات به همین رویکرد در روانشناسی اشاره دارد.
روانشناسی انسان گرایانه دیدگاهی است که بر نگاه کردن به کل فرد و منحصر به فرد بودن هر فرد تأکید دارد. روانشناسی انسانگرا با این مفروضات وجودی آغاز میشود که افراد دارای اراده آزاد هستند و برای دستیابی به پتانسیل و خودشکوفایی انگیزه دارند.
رویکرد انسانگرایانه در روانشناسی بهعنوان شورشی علیه آنچه برخی روانشناسان محدودیتهای روانشناسی رفتارگرا و روانپویشی میدانستند، توسعه یافت.
بنابراین رویکرد انسان گرایانه اغلب در روانشناسی پس از روانکاوی و رفتارگرایی «نیروی سوم» نامیده می شود.
اومانیسم مفروضات دیدگاه رفتارگرایانه را رد کرد که به عنوان جبرگرا، متمرکز بر تقویت رفتار محرک-پاسخ و به شدت وابسته به تحقیقات حیوانات است.
روانشناسی انسانگرا نیز رویکرد روانپویشی را رد کرد، زیرا این رویکرد نیز جبرگرا است، با نیروهای ناخودآگاه غیرمنطقی و غریزی که تفکر و رفتار انسان را تعیین میکنند. روانشناس های انسان گرا هر دو رفتارگرایی و روانکاوی را غیرانسانی تلقی می کنند.
ارزیابی بحرانی
رویکرد انسان گرایانه در مقایسه با سایر رویکردها در حوزه های نسبتا کمی از روانشناسی به کار گرفته شده است. بنابراین، کمک های آن به حوزه هایی مانند درمان، ناهنجاری، انگیزه و شخصیت محدود می شود.
درمان مشتری محور به طور گسترده در بهداشت، مددکاری اجتماعی و صنعت استفاده می شود. این درمان به بسیاری از افراد کمک کرده است تا بر مشکلاتی که در زندگی با آنها روبرو هستند غلبه کنند، که سهم قابل توجهی در بهبود کیفیت زندگی افراد دارد.
دلیل احتمالی این فقدان تأثیر بر روانشناسی دانشگاهی شاید در این واقعیت نهفته است که انسان گرایی عمداً رویکردی غیر علمی برای مطالعه انسان ها اتخاذ می کند.
روانشناسان انسانگرا رویکرد علمی دقیق به روانشناسی را رد کردند، زیرا آن را غیرانسانی میدانستند و نمیتوانستند غنای تجربه آگاهانه را به دست آورند.
روانشناسی انسان گرا
همانطور که از رویکردی «ضد علمی» انتظار می رود، روانشناسی انسان گرا از شواهد تجربی کوتاهی می کند. این رویکرد شامل مفاهیم غیرقابل آزمون، مانند «خودشکوفایی» و «همخوانی» است.
با این حال، راجرز تلاش کرد تا با توسعه Q-sort – معیاری عینی برای پیشرفت در درمان، دقت بیشتری را وارد کار خود کند.
از بسیاری جهات، رد روانشناسی علمی در دهههای 1950، 1960 و 1970 واکنشی متقابل به تسلط رویکرد رفتارگرایی در روانشناسی آمریکای شمالی بود. برای مثال، اعتقاد آنها به اختیار در تضاد مستقیم با قوانین قطعی علم است.
محدودیت دیگر رویکرد انسان گرایانه این است که قوم مدارانه است. بسیاری از ایده هایی که در روانشناسی انسان گرایانه نقش اساسی دارند، مانند آزادی فردی، خودمختاری و رشد شخصی، به راحتی با فرهنگ های فردگرایانه در جهان غرب مانند ایالات متحده مرتبط می شوند.
فرهنگهای جمعگرایانه
فرهنگهای جمعگرایانه مانند هند، که بر نیازهای گروهی و وابستگی متقابل تأکید میکنند، ممکن است به این راحتیها با آرمانها و ارزشهای روانشناسی انسانگرایانه همخوانی نداشته باشند.
بنابراین، ممکن است این رویکرد به خوبی سفر نکند و محصول بستر فرهنگی باشد که در آن توسعه یافته و رویکرد امیک مناسبتر باشد.
این دیدگاه مثبتی را نسبت به ماهیت انسان پیشنهاد میکند، با این حال، میتوان استدلال کرد که با در نظر گرفتن واقعیتهای روزمره مانند خشونت خانگی و نسلکشی، این ممکن است چندان واقع بینانه نباشد.
علاوه بر این، تمرکز این رویکرد بر برآورده کردن نیازهای ما و تحقق پتانسیل رشد ما منعکس کننده یک دیدگاه فردگرایانه و خود شیفته است که به جای راه حل، بخشی از مشکل جامعه ما است.
حوزه های انسان گرایی
همچنین، حوزههایی که توسط انسانگرایی مورد بررسی قرار میگیرد، مانند آگاهی و احساس، مطالعه علمی بسیار دشوار است. نتیجه چنین محدودیت های علمی به این معنی است که فقدان شواهد تجربی برای حمایت از نظریه های کلیدی این رویکرد وجود دارد.
با این حال، طرف دیگر این است که انسان گرایی می تواند از طریق استفاده از روش های کیفی، مانند مصاحبه های بدون ساختار، بینش بهتری نسبت به رفتار یک فرد به دست آورد.
این رویکرد همچنین به ارائه دیدگاه کل نگرتر از رفتار انسان، بر خلاف موضع تقلیل گرایانه علم کمک کرد.
موسسه روانشناسی خانه شیرین آماده همراهی به شما عزیزان در کلیه زمینه های روانشناسی می باشد با ما تماس بگیرید.
بدون دیدگاه