مهارت حل مسئله روانشناس یک اصل مهم در هنگام انتخاب روانشناس!


مهارت حل مسئله روانشناس خوب یک اصل مهم به حساب می آید چون انسان به طور سنتی توسط فلسفه، تعلیم و تربیت و روانشناسی به عنوان فردی “قادر به حل مسائل” در نظر گرفته شده است. در واقع توانایی آن در سازگاری با محیط و برتری آن نسبت به بقیه گونه ها با این توانایی مشخص می شود.

 

همیشه مشخص بوده است که افراد مختلف در توانایی حل مشکلات با هم تفاوت دارند. اگرچه برای سال‌ها تصور می‌شد که این نتیجه مستقیم هوش عمومی فرد است، اما در حال حاضر مشخص شده است که هیچ ارتباطی بین هوش و توانایی حل مسئله وجود ندارد و این توانایی دوم از یک فرآیند یادگیری خاص ناشی می‌شود .

 

از نقطه نظر سلامت روان، از دهه پیش رابطه مهم بین ظرفیت حل مسئله و آسیب شناسی روانپزشکی شروع به درک کرد. تأیید شد که ظرفیت حل مسئله خوب به فرد امکان سازگاری بهتر با محیط را می دهد و این یک عامل درجه اول در پیشگیری از بیماری های روانی است .

تماس با زندگی شیرین

مفهوم TPR

 

درمان حل مسئله (TRP) یک تکنیک روان درمانی برای حل موقعیت های استرس زا در زندگی روزمره است که با اثربخشی و سهولت کاربرد عملی مشخص می شود . TRP تقریباً در هر موقعیت استرس زایی که انسان در معرض آن قرار می گیرد می تواند مفید باشد.

 

اهداف TRP عبارتند از:

 

1 . به بیماران کمک کنید تا مشکلات را به عنوان علت ناراحتی روانی شناسایی کنند.

2 . به آنها بیاموزید که منابعی را که برای رسیدگی به مشکلاتشان در اختیار دارند و در مواجهه با شرایط منفی احساس کنترل خود را افزایش دهند، بشناسند.

3 . روشی سیستماتیک برای غلبه بر مشکلاتشان به آنها ارائه دهید.

4 . به آنها روشی برای رویارویی با مشکلات در آینده ارائه دهید.

 

سودمندی در مراقبت های اولیه

 

تکنیک های حل مسئله هم در مراقبت های اولیه و هم در سایر رشته ها از جمله مددکاری اجتماعی، روانشناسی و روانپزشکی قابل استفاده هستند. در نظر گرفته شده است که در مراقبت های اولیه این تکنیک به ویژه مفید خواهد بود زیرا:

 

1 . بر مشکلات عاطفی و اجتماعی که برخی از مهمترین عوامل تعیین کننده اختلالات عاطفی در مراقبت های اولیه را تشکیل می دهند، تمرکز دارد .

 

2 . این یک درمان غیر تخصصی، آسان برای یادگیری، نسبتا مختصر و، بنابراین، در مراقبت های اولیه امکان پذیر است. در واقع می توان آن را توسط کادر پرستاری با نتایج موثر آموزش داد .

 

 

نکات تکنیک عیب یابی

 

معیارهای شناخته شده برای استفاده از تکنیک حل مسئله به شرح زیر است:

 

می توان مشکل بیمار را مشخص کرد. کلید اثربخشی این تکنیک این است که می توان مشکلات را کاملاً تعریف کرد. در ابتدا، حل این موضوع آسان نیست و به کمک حرفه ای نیاز است. اگر علیرغم تلاش های مشترک، توافق پزشک و بیمار در مورد ماهیت مشکل غیرممکن باشد، این تکنیک نشان داده نمی شود.

 

اهداف بیمار واقع بینانه است. از ابتدا باید از بیمار بپرسید که چه تغییراتی را می خواهند به دست آورند. اغلب این انتظارات بیش از حد بلندپروازانه یا نامناسب هستند (مثلاً مردی که به تازگی جدا شده و تنها هدفش بازگشت همسرش به اوست).

 

عدم وجود آسیب شناسی روانی شدید. از آنجایی که همکاری فعال بیمار ضروری است، اگر بیمار در مرحله حاد یک آسیب شناسی روانی قابل توجه باشد، نمی توان از این تکنیک استفاده کرد. برعکس، در اکثر اختلالات روانپزشکی در مراقبت های اولیه (اضطراب، افسردگی، اختلالات سازگاری و غیره) حتی در بیماران مبتلا به افکار اتولیتیک مفید است.

 

شکست در تکنیک حل مسئله

 

نمی توان گفت که این تکنیک به دلیل ایمنی و منطقی بودن، به طور رسمی در هر نوع بیمار منع مصرف دارد. با این حال، تعدادی از موارد وجود دارد که بیمار به دلیل آسیب شناسی قبلی خود نمی تواند از مزایای آن بهره مند شود. این شرایط به شرح زیر است:

 

اختلال روانی

اختلالات روانپزشکی شدید منبع شکست این تکنیک است. اغلب، بیماران در ابتدا به درستی تشخیص داده نشده اند یا وضعیت در طول دوره درمان بدتر شده است. در هر صورت، قبل از اینکه درمان مؤثر باشد، باید این اختلال را برطرف کرد.

عزت نفس پایین “اعتماد به نفس پایین”

عزت نفس پایین و عدم اعتماد به نفس هر کار روانی را به یک مانع غیرقابل عبور تبدیل می کند. در این موارد، رویکردهای خاصی برای بهبود این جنبه ها ضروری است.

 

اختلال شخصیت

اغلب مشکلات ارائه شده توسط بیمار منعکس کننده یک اختلال شخصیتی است که خود را به شکل مشکلات در موقعیت های مختلف زندگی نشان می دهد. این بیماران برای پرداختن به این شخصیت نهفته نیاز به روان درمانی طولانی مدت دارند و کاندیدای درمان حل مسئله نیستند.

 

ساختار درمان حل مسئله

 

TRP در 8 مرحله تشکیل شده است که در زیر توضیح خواهیم داد.

 

 

مرحله 1. ارزیابی مناسب بودن درمان حل مسئله برای بیمار

 

برای اتخاذ این تصمیم، جنبه های زیر باید در نظر گرفته شود:

 

علائم عاطفی را بشناسید

اولین قدم، به دست آوردن یک رکورد کامل از علائم جسمی و روانی بیمار است که در اختلال روانپزشکی ارائه شده وجود دارد.

 

مشکلات را بشناسید

در این لحظه نیازی به جامع بودن نیست، اما باید به این باور شخصی رسید که حل، حتی جزئی، مشکلات، ناراحتی روانی آنها را بهبود می بخشد.

 

منابع بیمار را شناسایی کنید

این یک جنبه کلیدی برای شناخت اثربخشی فرد در زندگی روزمره است.برای اطلاعات از منابع دیگر گاهی اوقات لازم است اطلاعاتی از افراد دیگر، اعم از خانواده، دوستان یا سایر افراد حرفه ای به دست آورید.

 

مرحله 2. توضیح درمان و عقلانیت آن

 

هنگامی که خودمان را در مورد سودمندی درمان حل مسئله در این بیمار خاص متقاعد کردیم، مراحل بعدی عبارتند از:

 

وضعیت بیمار را تعریف کنید. باید علائم بیمار را خلاصه کنیم و آن را به عنوان یک اختلال روانی مانند اضطراب، افسردگی یا اختلال سازگاری تعریف کنیم. همچنین باید برخی از مشکلات اصلی بیمار را به اختصار بیان کنیم.

 

ارتباط بین مشکلات و علائم عاطفی را بپذیرید. بیمار باید درک کند که علائم روانی او پاسخی به مشکلات اوست. بنابراین، اگر می‌توانستیم مشکلات را با مهارت بیشتری مدیریت کنیم، می‌توانیم علائم را کاهش دهیم. در بیماران جسمانی، گاهی اوقات استفاده از تکنیک‌های خاص مانند بازیابی ضروری است .

 

اساس درمان حل مسئله را توضیح دهید . برای این کار می توان اهداف کلی این درمان را که در ابتدا ذکر کردیم خلاصه کرد. بدون تشویق انتظارات غیرواقع بینانه، بیمار باید با ارائه کمی خوش بینی در مورد مدیریت موقعیت خود انگیزه داشته باشد.

 

مرحله 3. شفاف سازی و تعریف مسائل

 

در این قسمت 2 مرحله وجود دارد:

 

1 . مشکلات را به طور واضح و مشخص فهرست کنید. لیستی از مشکلات باید تهیه شود.

در این زمان راحت است که هر مشکل را بر اساس سؤالات زیر به طور خاص تعریف کنیم:

  • مشکل چیه؟
  • چه زمانی اتفاق می افتد؟
  • کجا اتفاق می افتد؟
  • چه کسی درگیر است؟

 

2 . مشکلات پیچیده را به بخش های کوچکتر و قابل کنترل تر تقسیم کنید. بیماران به طور کلی چندین مشکل مرتبط را نشان می دهند. پزشک و بیمار باید آنها را به دقت بررسی کنند و یک یا دو مورد را برای رسیدگی در ابتدا انتخاب کنند.

گاهی اوقات مشکلات توسط بیماران به راحتی قابل شناسایی نیستند. در این موارد استفاده از دو استراتژی توصیه می شود:

از او بپرسید که در مورد هر اتفاقی که برایش می افتد چه چیزی را بیشتر دوست ندارد.

از شما بخواهد وضعیت اخیری را که در آن احساس بدی داشتید توصیف کنید.

 

مرحله 4. انتخاب اهداف قابل دستیابی

 

پس از روشن شدن و تعریف مشکلات، گام بعدی انتخاب یک یا دو هدف قابل دستیابی است. برای انجام این انتخاب، مهم است که رابطه بین منابع بیمار و موانعی که پیش می آید در نظر گرفته شود. انتخاب معمولاً بر اساس مشکلی است که در دسترس بودن از نظر درمانگر مهم ترین است. لازم است که بیمار از همان ابتدا احساس عزت نفس و اثربخشی داشته باشد. به همین دلیل است که ما باید وظایف قابل دسترس را از جلسه اول شناسایی کنیم، اگرچه اهداف میان مدت و بلند مدت را می توان از جلسه سوم تعیین کرد.

 

هدف نباید توسط درمانگر تحمیل شود، بلکه باید با سبک سقراطی، بیمار را با امکانات محدود موفقیت اهدافی که ما آن را دست نیافتنی می دانیم مواجه کرد.

 

مرحله 5. ایجاد راه حل

 

هنگامی که یک هدف قابل دستیابی به طور متقابل انتخاب شد، از بیمار خواسته می‌شود تا راه‌حل‌های زیادی را که می‌تواند فکر می‌کند تولید کند. هیچ کدام را نباید در این زمان رد کرد یا پیش داوری کرد، مهم نیست که چقدر غیرقابل قبول به نظر می رسد.

 

تولید راه حل ها سه قانون اساسی را برجسته می کند:

اصل کمیت: هرچه راه‌حل‌های جایگزین بیشتر تولید شود، ایده‌های با کیفیت خوب بیشتری وجود خواهد داشت.

اصل تنوع: هرچه تنوع ایده ها بیشتر باشد، کیفیت آنها بهتر است. از این نظر، توصیه می‌شود که فهرست را ارزیابی کرده و بررسی کنید که آیا استراتژی‌های مختلف ارائه شده‌اند یا خیر. برای این کار، باید افراطی ترین و پوچ ترین راه حل ها را به عنوان یک نقطه مرجع افراطی در نظر گرفت. از سوی دیگر، راه حل ها را می توان به طور مستقل ترکیب یا توسعه داد.

اصل تأخیر قضاوت: از تخیل برای تولید راه حل ها (مرحله 5) و قضاوت برای انتخاب آنها (مرحله 6) استفاده می شود، اما تخیل و قضاوت یکدیگر را مهار می کنند. بنابراین، ابتدا باید تخیل خود را تمرین کنید و بعد قضاوت خود را.

 

مرحله 6. انتخاب راه حل ترجیحی

 

برای انتخاب، بیمار باید لیستی از جوانب مثبت و منفی برای هر یک از راه حل های بالقوه تهیه کند. توصیه به فرد برای انجام این کار در خانه مفید است. هر جنبه مثبت یا منفی را می توان در مقیاس 0 تا 10 نمره داد.

 

جایگزین دیگر، برای هر راه حل، ارزیابی سه جنبه است:

 

درجه حل تعارض، زیرا برخی از راه حل ها تنها می توانند تا حدی آن را حل کنند.

درجه ای از رضایت عمومی، عاطفی و اجتماعی که به دست می آوریم. این جنبه مستقل از حل تعارض است.

نسبت هزینه به فایده: هزینه شامل زمان و تلاش است، در حالی که منفعت به میزان رضایت عمومی اشاره دارد که ما به دست می آوریم.

پس از نهایی شدن فهرست، راه حل ترجیحی باید انتخاب شود، که راه حلی است که به بهترین وجه با اهداف انتخاب شده مطابقت دارد و کمترین آسیب های فردی و اجتماعی را ایجاد می کند. این معمولاً سخت ترین مرحله برای انجام به تنهایی است. برخی از بیماران بی‌وقفه در مورد گزینه‌های مختلف نشخوار می‌کنند بدون اینکه در نهایت در مورد یکی تصمیم بگیرند.

 

مرحله 7. راه حل انتخاب شده را، عملی کنید

 

مهم است که در این مرحله عجله نکنید زیرا ممکن است بیمار اعتماد لازم برای انجام یک راه حل را نداشته باشد. مراحل لازم برای توسعه آن باید به چند مرحله کوچک تقسیم شود که در دسترس بیمار باشد. هر توصیه باید بسیار خاص باشد.

 

مرحله 8. ارزیابی

 

در ابتدای هر جلسه، از جلسه دوم، پیشرفت بیمار باید به طور سیستماتیک بر اساس تکالیف درسی ارزیابی شود. این مهم است زیرا در صورت عدم بررسی، بیمار آنها را بی اهمیت می داند و ثابت شده است که آنها موثرترین عنصر در این تکنیک هستند.

 

هر پیشرفتی هر چقدر هم که کوچک باشد باید برجسته شود و همیشه به دنبال عوامل مثبت بود. بیمار معمولاً عزت نفس پایینی دارد، با دیدگاهی منفی نسبت به هر کاری که انجام می دهد و سوگیری شناختی «همه یا هیچ» دارد. یعنی اگر همه چیزهایی را که سفارش داده اید به طور کامل انجام نداده باشید، حتی اگر درصد بالایی از کار را انجام داده باشید، کاملاً شکست خورده است.

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *